داشتم کتاب حماسه حسینی رو می خوندم که در یکی از صفحه ها رجز خوانی حضرت عباس(ع) رو هنگام رسدن به رودخانه فرات نوشته بود،خیلی زیباست:
رجز اول (هنگامی که حضرت آب را جلوی صورت خود آورد ولی به یاد تشنگی اما حسین(ع) آن را نیاشامید):
یَا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسَینِ هُونی فَبَعدَهُ لا کُنتُ اَن تَکونی
هذَا الحُسَینُ شارِبُ المَنونِ وَ تَشرَبینَ بارِدَ المَعینِ
واللهِ ما هذا فِعالَ دینی وَ لا فِعالَ صادِقِ الیَقینِ
ای نفس ابوافضل! می خواهم بعد از حسین زنده نمانی.حسین شربت مرگ می نوشد، حسین در خیمه ها با لب تشنه ایستاده باشد و تو آب بیاشامی؟! پس مردانگی کجا رفت، شرف کجا رفت، مواسات و همدلی کجا رفت؟ مگر حسین امام تو نیست، مگر تو مأموم او نیستی، مگر تو تابع او نیستی؟!
رجزدوم(بعد از قطع شدن دست راست):
وَاللهِ اِن قَطَعتُمُ یَمینی اِنِّی اُحامی اَبَداً عَن دینی
وَ عَن اِمامِ صادِقِ الیَقینِ نَجلُ اانَّبیِّ الطِّاهرِ الأمینِ
بخدا قسم اگر دست راست مرا ببرید من دست از دامن حسین بر نمی دارم.
یا نَفسُ لا تَخشی مِنَ الکُفّارِ وَ اَبشِری بِرَحمَةِ الجَّبارِ
مَعَ انَّبِیِّ السَّیدِ المُختارِ قَد قَطَعُوا بِبَغیِهِم یَسری
در این رجز فهماند که دست چپش هم بریده شده است.
[ شنبه 14 دی 1392برچسب:رجز,رجز زیبا,زیبا, رجز خوانی,رجز خوانی حضرت ابوالفضل,رجز خوانی حضرت ابوالفضل در کربلا,
] [ 12:45 ] [ امیرحسین اسلامی ][